فونیکسریمکسبهتام

معرفی خودروهایی که با فلسفه برندهای تولیدکنندگانشان تطابق ندارند

هویت متناقض

عصر خودرو: هر برندی معمولاً فلسفه وجودی خاص خودش را دارد. این فلسفه حداقل خود را در ابتدای تاسیس و راه پر فراز و نشیب خودروساز مذکور به نمایش می‌گذارد و ممکن است بعدها دچار تحول و دگرگونی کلی شود. معمولاً محصولاتی که توسط برندی خاص عرضه می‌شوند از نظر شکل و شمایل و بازار هدف مطابق با فلسفه وجودی برند خود هستند. با این حال بسیار پیش می‌آید که محصولی هیچ تطابقی با فلسفه برند خود نداشته، به نوعی ساختار‌شکنی و سنت‌شکنی دست بزند. در بیشتر حالات این صف‌شکنی‌ها به شکست منتهی شده، خودروساز را مجبور می‌کند تا به مسیر اولیه خود بازگردد. با این حال موارد متعددی نیز وجود دارند که به دلیل موفقیت چشمگیری که نصیب محصول مذکور می‌شود، خودروساز تصمیم می‌گیرد تا راه آن را ادامه دهد، در حقیقت فلسفه وجودی و شعار خود را اندکی اصلاح کند. در این مطلب به معرفی خودرو ساختار‌شکن در زمینه هویت و فلسفه وجودی برندها می‌پردازیم. شایان ذکر است لزوماً تمامی موارد ذکر شده خودروهایی موفق و پرفروش نبوده‌اند و بعضاً شکست‌های مفتضحانه در پی داشته‌اند.

هویت متناقض
نسخه قابل چاپ
يکشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۴ - ۱۶:۳۹:۰۰

    به گزارش پایگاه خبری «عصرخودرو»، شاید بتوان هوشمندانه‌ترین نوع برخورد خودروسازان برای جلوگیری از این شکست‌ها را ایجاد زیر‌مجموعه‌هایی متفاوت برای محصولاتی با فلسفه وجودی متفاوت دانست؛ امری که شاید تویوتا با ایجاد برند لکسس به خوبی از پس آن برآمد و توانست محصولات فوق‌لوکس خود را با برندی متفاوت عرضه کند تا نام و نشان تویوتا که برای بیشتر مردم مترادف با خودروهای اقتصادی و ارزان است، مسبب شکست آنها نشود.

    فیات 8V

    فیات در ابتدای دهه 50 میلادی تصمیم گرفت تا یک سدان لوکس با قابلیت‌های فنی مناسب برای قشر مرفه ایتالیا پس از جنگ جهانی دوم طراحی کند.
    یک پیشرانه V8 به حجم 2 لیتر به همین منظور توسط مهندس مشهور فیات یعنی دانته گیاکسا طراحی شد، اما پروژه در همان ابتدای کار لغو شد و مدیران فیات تصمیم گرفتند تا با کمک یکی از برندهای مشهور در زمینه کوپه‌های اسپرت سبک (سیاتا)، یک کوپه لوکس و سریع بسازند. این امر با فلسفه وجودی فیات که در حقیقت خودرو مردمی و اقتصادی ایتالیا بود، منافات داشت. با این حال پروژه تکمیل شد و محصول نهایی با نام 8V وارد بازار شد. این خودرو با پیشرانه 105 اسب بخاری خود توانایی رسیدن به سرعت 190 کیلومتر در ساعت را داشت که هم‌رده فراری‌های هم‌دوره خود محسوب می‌شد.
    با این حال قیمت بالای این خودرو در کنار نام و نشان کم پرستیژ فیات سبب شد تا در طول 3 سال (1952 تا 1954) تنها 114 نمونه از آن تولید شود.
    یک شکست نصفه و نیمه برای پروژه‌ای که متاسفانه درسی برای فیات نشد!

    کدیلاک سیمارون

    دهه 70 میلادی دوران تنزل نسبی خودروهای بزرگ و پرمصرف آمریکایی بود. همین امر سبب شد تا بسیاری از خودروسازان آمریکایی به سمت کوچک‌تر‌کردن محصولات خود و کاهش حجم پیشرانه‌ها بروند. با این حال برندهایی همانند کدیلاک و لینکلن که سردمداران خودروهای تجملاتی و فول‌سایز آمریکایی بودند، در این دوره تسلیم این وضعیت نشدند و باز هم خودروهایی بزرگ‌تر از سایرین تولید کردند. با این حال در دهه 80 میلادی جنرال موتورز تصمیم گرفت تا اولین کدیلاک کوچک را راهی خط تولید کند. این خودرو که در سال 1982 و با نام سیمارون معرفی شد، اولین سدان کامپکت دیفرانسیل جلو این برند مشهور آمریکایی محسوب می‌شد. متاسفانه اما نام و نشان پرصلابت کدیلاک هیچ گونه هماهنگی روشنی با عملکرد ضعیف فنی و ظاهر نه‌چندان دلچسب و فضای داخلی ارزان‌قیمت سیمارون نداشت. جنرال موتورز سعی کرد تا با عرضه پکیج‌های اسپرت عده بیشتری از جوانان را به سمت خرید این خودرو سوق دهد. با این حال این امر نیز به فروش پایین این خودرو کمکی نکرد و در نهایت سیمارون در سال 1988 از خط تولید خارج شد.

    فیات 131 کوپه

    آخرین کوپه بزرگ و لوکس فیات براساس پلت‌فرم سدان بزرگ جدید این خودروساز ایتالیایی یعنی 130 شکل گرفت. پلت‌فرم فیات 130 بسیار مدرن‌تر از سلف خویش یعنی 2300 بود و به همین سبب بسیاری نسبت به موفقیت آن امیدوار بودند. با اینکه خودرونویسان و متخصصان در دوران ظهور 130 آن را یکی از برترین سدان‌های بزرگ جهان می‌دانستند، اما این کمکی به فروش نسبتاً کند این خودرو نکرد. از همه بدتر اما وضعیت فروش نمونه کوپه بود. 130 کوپه که توسط پینین فارینا طراحی شده بود، ظاهری شکیل داشت و همانند نمونه سدان از یک پیشرانه 6 سیلندر V شکل به حجم 2.9 لیتر (بعدها 3.2 لیتر) بهره می‌جست. این پیشرانه که براساس شایعاتی با کمک مهندسین فراری (که در آن زمان به‌تازگی جزئی از گروه فیات شده بود) و برپایه پیشرانه دینو شکل گرفته بود، در کنار ظاهر جسور و امکانات رفاهی متعدد و عملکرد بی‌نظیر خودرو نتوانستند به فروش نمونه کوپه کمکی کنند و بین سال‌های 1971 و 1977 تنها 4500 دستگاه از این کوپه بزرگ ساخته شد. این آخرین تلاش فیات برای حضور در بازار کوپه‌های لوکس بود و فیات تصمیم گرفت تا براساس فلسفه برند خود به تولید خودروهای اقتصادی و ارزان‌قیمت مشغول باشد. تعداد انگشت‌شماری از این خودرو نیز به ایران راه یافته است.

    هوندا NSX

    هوندا به عنوان یک خودروساز مطرح ژاپنی در اواسط دهه 80 میلادی روند رو به رشد خیره‌کننده‌ای را طی می‌کرد و خودروهای اسپرت کوچک آن که برپایه ‌هاچ‌بک‌ها و سدان‌های کوچک اقتصادی این برند شکل گرفته بودند، همگی برترین‌های کلاس خود بودند.
    با این حال حضور پرسابقه هوندا در فرمول یک و موفقیت‌های این تیم سبب شده بود تا مدیران هوندا سودای ساخت یک ابرخودرو اسپرت موتور وسط برای رقابت با فراری را در سر داشته باشند. استارت این پروژه در سال 1984 و با نمایش خودرو مفهومی HP-X زده شد.
    تا سال 1989 اما هوندا به کمک مهندسان تیم فرمول یک خود و راننده مشهورش آیرتون سنا افسانه‌ای توانست یک خودرو کم‌نقص را طراحی کند. در نهایت NSX در سال 1990 به بازار آمد و توانست به نحوی چهره برند هوندا را نیز دگرگون کند. با آنکه NSX یک ابرخودرو موتور وسط نسبتاً گران‌قیمت بود، اما همانند خودروهای ارزان‌قیمت هوندا کابینی ارگونومیک و سواری راحتی داشت. موفقیت NSX  (شکست فراری 348) سبب شد تا نسل جدید این خودرو نیز به تازگی معرفی شود.

    مرسدس بنز کلاس A (نسل اول)

    مرسدس بنز برندی است که همگان آن را مترادف با خودروهای لوکس و نسبتاً گران‌قیمت می‌دانند. حتی ارزان‌ترین و ساده‌ترین محصول این برند یعنی کلاس‌C نیز در کلاس و رده خود خودرویی لوکس و خاص تلقی می‌شد. با این حال مرسدس بنز در میانه دهه 90میلادی تصمیم گرفت تا پا به عرصه خودروهای شهری اقتصادی بگذارد. برای این کار دو جبهه انتخاب شد که اولی در برند اسمارت و برای خودروهای بسیار کوچک انتخاب شده بود و دومی نیز در برند خود مرسدس مهیا شد. کلاس A محصولی بود که مرسدس بنز در کلاس کامپکت‌های اقتصادی عرضه کرد، اما برخلاف میل این خودروساز استقبال چندان گرمی در ابتدای عرضه این خودرو انجام نگرفت.
    مشکلات پایداری و چپ شدن راحت این خودرو نیز به این داستان دامن زد و سبب شد تا خودرونویسان و متخصصان اصلا از عملکرد آن راضی نباشند. با این حال رفته رفته و با ورود به قرن بیست و یکم، کلاس A جایگاه خود را در کشورهای اروپایی به‌دست آورد و توانست وضعیتی بهتر از ابتدای امر برای خود دست و پا کند. در نهایت اما با معرفی نسل سوم این خودرو که در حقیقت یک سر و گردن از نسل‌های قبلی لوکس‌تر است، شخصیت و صلابت به A  بازگشت.

    پورشه کاین (نسل اول)

    هنگامی که پورشه در اواخر قرن بیستم میلادی اعلام کرد که پروژه طراحی و ساخت یک SUV بزرگ را در دست گرفته است، بسیاری از متخصصان عرصه خودرو شگفت‌زده شدند. علاوه بر این، بیشتر طرفداران دوآتشه این برند مشهور آلمانی، که با خودروهای اسپرت موتور عقب و موتور وسطی چون 911 و باکستر شناخته شده است، نسبت به این تصمیم پورشه اظهار نارضایتی کردند. با این حال در نهایت پورشه با همراهی فولکس واگن پلت‌فرمی را طراحی کرد که در نهایت به ظهور اولین شاسی بلند پورشه یعنی کاین انجامید. از همان ابتدای کار یعنی سال 2002، کاین با موجی از انتقادات پر از شک و تردید همراه شد. با این حال عملکرد عالی این خودرو در کنار توانایی‌های آفرود مناسب سبب شد تا کاین از بیشتر تست‌های گروهی سربلند بیرون بیاید. علاوه بر این کاین توانست ایده اولیه ب‌ام‌و X5 (شاسی بلند اسپرت) را به حد اعلای خود رسانده، در بازار شاسی بلندهای لوکس به اسپرتی‌ترین نام بدل شود. همه این موارد سبب شد تا پورشه جرات ساخت اولین سدان خود یعنی پانامرا و دومین شاسی بلند خود یعنی ماکان را نیز پیدا کند. همه این خودروها به فروش بالای پورشه و موفقیت‌های اقتصادی سال‌های اخیر آن کمک غیرقابل انکاری کرده‌اند.

    فولکس واگن فیتون

    فولکس واگن به معنای خودرو ملت است؛ نامی که آدولف هیتلر، پیشوای آلمان‌ها در دوران حکومت حزب نازی برای پروژه خودرو ملی خود انتخاب کرده بود. همین نام بعدها به برند سازنده این خودرو بدل شد؛ برندی که تا اوایل دهه 70 میلادی به جز همان محصول اولیه‌اش (بیتل) خودرو چندان موفقی به بازار عرضه نکرده بود و شاید سری ترنسپورتر (ون‌های فولکس واگن) تنها محصولات موفق دیگر آن بودند. با این حال فلسفه وجودی فولکس واگن با عرضه محصولات موفق بعدی همانند گلف، پولو، پاسات، شیراکو و نسل‌های بعدی ترنسپورتر ادامه یافت و خودروهای مردمی و نسبتاً ارزان‌قیمتی با کارایی مناسب و دوام مثال‌زدنی توسط این برند عرضه شدند. بعدها فولکس واگن سعی کرد تا محصولاتی متفاوت با نام و نشان برند خود را تحت لوای دیگر زیرمجموعه‌های خود همانند آئودی عرضه کند. با این حال فردیناند پیچ، مدیر و مهندس بنام فولکس واگن تصمیم گرفت تا در ادامه پروژه‌های جنون‌آمیز خود (در کنار بوگاتی ویرون، خرید لامبورگینی و احیای بنتلی) یک سدان فوق لوکس را تحت برند فولکس واگن تولید کند. محصول نهایی یعنی فیتون خودرویی بی نظیر و استثنایی بود و توانست تحسین خودرونویسان را برانگیزد؛ با این حال برای بسیاری از ثروتمندان خرید یک خودرو لوکس از برندهای متشخص‌تری همانند ب‌ام‌و، بنز و آئودی بسیار منطقی‌تر از خرید یک سدان تجملاتی تقریباً 100هزار دلاری با نام و نشان فولکس واگن است؛ امری که سبب شده تا فروش فیتون بسیار پایین‌تر از حد انتظار بوده، این خودرو از بسیاری از بازارهای جهان حذف شود.

    هیوندای سنتنیال

    هیوندای با معرفی محصول نیمه‌لوکس جنسیس توانست رده سدان‌های لوکس خود را که برای بازار داخلی کره و آسیای جنوب شرقی طراحی شده بود (مدل Dynasty) به بازارهای جهانی معرفی کند. با این حال بزرگ‌ترین قدم این برند اقتصادی و ارزان‌قیمت کره‌ای معرفی محصولی به‌مراتب لوکس‌تر و بزرگ‌تر به نام Centennial (در برخی بازارها Equus) بود. با اینکه نسل اول این خودرو برای بازار داخلی کره بین سال‌های 1999 و 2009 تولید شده بود، اما این نسل دوم آن بود که از سال 2009 راهی سایر بازارها شد.
    تلاش‌های هیوندای برای ایجاد شخصیت برای این محصول (و حتی جدا کردن آن به عنوان برندی مجزا) شامل معرفی آن در نمایشگاه‌های با پرستیژی همانند Concours d’Elegance می‌شد. انبوهی از امکانات در کنار پیشرانه V8 قوی (400 اسب بخار برای نمونه‌های سری دوم) تعجب همگان را برانگیخت. با این حال هنوز هم بسیاری با دیده تردید نسبت به یک هیوندای لوکس گران‌قیمت نگاه کرده، هنوز مشخص نیست که آیا موفقیت نصفه و نیمه سنتنیال منجر به موفقیتی ماندگار برای هیوندای خواهد شد یا نه.

    برچسب ها
    کرمان موتوراکستریم