عصر خودرو- غیر قابل تصور و موجب اعجاب تمام کارشناسان خارجی است، به طوری که پس از سه سال در رشته اتوبوسسازی این کارگران متخصص توانستهاند مرغوبیت ساختههای خود را به پایه کارخانه مادر رسانیده و حتی در مواردی بر آنها پیشی گیرند و نیز بازده کارشان تا چهار درصد از کارگران مشابه خارجی که سالیان دراز در این رشته تجربه دارند بیشتر شده است.
عصر خودرو- مراسم افتتاح کارخانه تولید پیکان بس شکوهمند و غرورآمیز بود. در اوایل بهار، یعنی روز ۲۳ اردیبهشت ۱۳۴۶ شاه و شهبانو را برای افتتاح دعوت کردیم حالا دیگر محل کافی برای پذیرایی از مهمانان داشتیم شاه و ملکه سر ساعت مقرر، یعنی ده و نیم صبح با هلی کوپتر به محل کارخانجات ایران ناسیونال آمدند و در زمین بالای کارخانه پیاده شدند. در نخستین دقایق ورود ایشان به محوطه من ضمن عرض تشکر و خیر مقدم گزارش کارهای انجام شده و برنامههای آینده را به عرض رساندم.
عصر خودرو- چون از سال ۱۳۴۳-۱۳۴۴ به عضویت اتاق صنایع و بازرگانی درآمده بودم، در روزهای سلام رسمی در کاخ گلستان شرکت میکردم در برنامه تشریفات مراسم سلام رسم بر این بود که ابتدا روحانیون درجه یک و سی و سپس اعضای هیئت وزیران رؤسای شرکتهای صنعتی مقامات بلندپایه بانکها اعضای اتاق بازرگانی و صنایع و هیئت رئیسه کانون وکلای دادگستری و نمایندگان دفتر خانهها و بالاخره نمایندگان اصناف در طول و عرض تالار کاخ صف میکشیدند و محمدرضاشاه به اتفاق امیرعباس هویدا، نخست وزیر و هرمز قریب، رئیس تشریفات دربار وارد تالار میشدند.
عصر خودرو- مهندس شریف امامی که پس از افتتاح کارخانه ایران ناسیونال بابت مسائل مربوط به معافیت گمرکی و سود بازرگانی خاطره بدی از من داشت با عصبانیت گفت وظیفه اتاق صنایع حفظ منافع اعضایش است و اگر دیگران با این فکر مشکلی دارند میتوانند به اتاق بنویسند و اضافه کرد که پیشنهاد شما عملی نیست. شک نیست که تصویب نشدن پرداخت وام کذایی به ایران ناسیونال به دلیل خصومت شخصی شریف امامی با ما بود، زیرا بر همگان روشن بود که ساخت سواریهای ایران ناسیونال از هر حیث نسبت به مونتاژ تعداد کمی اتومبیل رامبلر مزیتهای بیشتری دارد.
عصر خودرو- تقریباً در هفتاد هزار متر مربع ساختمان ساخته میشد که هفتاد درصد آن سالنهای ساخت سواری بود. ساختمان پرس شاپ باید به ارتفاع چهارده متر ساخته میشد و پایههای آن باید آن قدر قوی میبودند که جرثقیلهای ده تنی را که رویشان نصب میشد تحمل کنند. آن جرثقیلها هم باید روی ریلهایی در سرتاسر سالن حرکت میکردند و دائم. در تمام طول و عرض سالن بزرگ در رفت و آمد میبودند کاری که ابداً در ایران سابقه نداشت.
عصر خودرو- به آنها گفتم بهتر نیست جلو و عقب این اتاق را به صورتی که روی تخته سیاه کشیدم تغییر بدهید؟ و آن طرحی بود که از جلو و عقب اتومبیلهای ۲۵۰ که تازه مرسدس به بازار داده بود اقتباس کرده بودم و با طرح بنز کمی اختلاف داشت. این تغییرات را هم قبول کردند و پس از دو ساعت با اضافه کردن مقداری خمیر به بعضی از قسمتها و تراشیدن بعضی از قسمتهای دیگر مدل پلاستیکی اتاق پیکان برای بازدید آماده شد.
عصر خودرو- در ضمن صحبت با آنها فهمیدم اتومبیلی در دست ساخت دارند که آن را Arrow به فارسی پیکان مینامیدند معلوم شد تولید این اتومبیل جدید در صورتی برای آنها پر منفعت خواهد بود که حداقل در پنج سال اول پنجاه هزار دستگاه از آن بفروشند.
عصر خودرو- اشکال کار آلمانیها این بود که یک سالن تولید اتومبیل فیات در ایران داشتند که در جاده آبعلی ساخته بودند و سرمایۀ آن را تأمین کرده بودند. آنها حاضر به همه نوع همکاری شدند ساخته بودند و قیمتهای سیکیدی را نسبتا پایین پیشنهاد دادند. فقط میخواستند شرکتی را که فیات در ایران داشت با ما شریک کنند.
عصر خودرو- ما این پروژه مان را با محاسبات دقیق به آنها ارائه دادیم پس از دو هفته به اروپا رفتم و اولین سری مذاکرات ما با مرسدس بنز برای ساخت سواری در ایران شروع شد. با هر کارخانهای که مذاکره میکردم میگفتند فروش سالی پانزده تا بیست هزار دستگاه در صنعت تولید خودرو فروش حداقلی است و این مقدار فقط هزینههای ثابت شما را جبران خواهد کرد، ولی من میگفتم زمانی قیمت تمام شده شما پایین میآید که سفارش مواد اولیه به میزان قابل ملاحظهای بالا برود.
عصر خودرو- این را هم بگویم که در آن نمایشگاه شیخ نشینهای خلیج فارس چندین اتوبوس فوق العاده و لوکس که مجهز به شیشههای تار باشند تا کسی از خارج نتواند داخل را ببیند و از داخل بشود بیرون را دید سفارش دادند معلوم شد این اتوبوسها را برای حرمسراهای خود میخواهند آن سفارشها را به مدیر سفارش آقای صنیعی، واگذار کردم و خودم با اولین هواپیما برای انجام کارها به تهران بازگشتم.
عصر خودرو- در اواسط پاییز ۱۳۴۴ روزی علینقی عالیخانی، وزیر اقتصاد، تلفن کرد و گفت سه روز دیگر نمایشگاه بزرگی از تولیدات کارخانجات صنعتی ایران به دست شاهنشاه در شیراز افتتاح میشود.اعلیحضرت امر فرموده اند ایران ناسیونال باید در این نمایشگاه شرکت کند. گفت از تمام کشورهای عربی برای بازدید خواهند آمد.
عصر خودرو- در مورد حفاظت پیشبینیهای لازم را کرده بودیم. با وجود آنکه محمود اکثر کارگران را از مشهد استخدام کرده بود و به همگی آنها اطمینان کامل داشت، از چند روز قبل تمام آنها را به طور غیر مستقیم زیر نظر داشت مخصوصاً در روز افتتاح تمام کارگران از سوی مأموران انتظامی و اداره کارگزینی ایران ناسیونال بازرسی بدنی شدند و تمام رختکنها تحت کنترل بود محمود به سرکارگران هر قسمت سفارش کرده بود کارگران خود را از نظر امنیتی زیر نظر داشته باشند سرپرستان هر قسمت مسئول کارگران زیر نظر خود بودند.
عصر خودرو- از آن روز به بعد، دانشور کارمند ایران ناسیونال شد و تا موقعی که من در ایران ناسیونال بودم به معنی واقعی کمک میکرد و به کارهای ایران ناسیونال همچون تمام کارمندان علاقه و تعصب خاصی نشان میداد به همین دلیل حقوق او را به ماهیانه سی هزار تومان رساندیم. در همان اوقات، شاه دو نشان نیز با حمایل به ما برادران خیامی به دلیل خدمت به صنایع کشور اعطا کرد. میدانم به هیچ یک از افراد و صاحبان صنایع بخش خصوصی چنین نشانهایی اعطا نشده بود و تصور نمیکنم بعدها نیز به کسی در بخش خصوصی از این نوع نشانها داده باشند.
عصر خودرو- ما تا آنجا که میتوانستیم وسایل رفاه کارگران و سرکارگران و باقی کارکنان را با کمال میل فراهم میکردیم که شرح آن بعداً خواهد آمد. اکثر کارگران اولیه را از میان کارگران ساختمانی که برای ساختن سالنها آمده بودند و کارگران جوشکاری نجاری یا کسانی که در کار بنایی بودند انتخاب کردیم البته عده زیادی را هم محمود از مشهد انتخاب کرده و فرستاده بود اغلب کسانی که بار اول به کارخانه مانهایم فرستادیم از گروهی انتخاب شدند که محمود معرفی کرده بود زیرا او از سابقه کاری آنها به خوبی خبر داشت.
عصر خودرو- صلاح نبود این جوانان با آنها هم اتاق بشوند تعداد ما در یک اتاق به بیشتر از پنجاه نفر رسید و چون نام ما در فهرست زندانیها، نبود از خوراک و غذا هم خبری نبود. آن روز هم گذشت و تا شب بعد هم از غذا خبری نشد. فضای اتاق تنگ و نسبتاً تاریک بود و حتی جای کافی برای چمباتمه زدن آن عده وجود نداشت. آن شب به راستی قدر و ارزش و معنی سیگار را دانستم از میان توقیف شدگان فقط یک نفر توانسته بود مقداری سیگار با خودش به داخل بیاورد. یک نخ سیگار روشن میکرد و رد میکرد و هرکس یکی به آن میزد و به دیگری میداد و آن یک نخ را نزدیک به سی نفر میکشیدند.
عصر خودرو- آنجا همه ماجرا را تعریف کردیم و ضمناً گفتیم مجری یکی از برنامههای مترقی شاهنشاه هستیم و داریم کارخانه اتومبیلسازی میسازیم. جوابی ندادند. معلوم شد همه افراد به دلیل تظاهرات و گلاویز شدن با پاسبانها توقیف شدهاند و کسی گوشش به حرفهای ما بدهکار نیست در اتاق بازداشتگاه شهربانی زندانیها جوک میگفتند و صدای خنده و شوخی ما افسر کشیک را که ستوانی کرمانشاهی بود عصبانی و کلافه کرده بود. ستوان در اتاق را باز کرد و مقدار زیادی فحش چارواداری به همه ما داد و محکم در را بست و رفت.
عصر خودرو- برای خرید زمین کارخانه به سراغ حبیب الله القانیان رفتم؛ عدهای از افراد فنی هم از طرف کارخانه مرسدس بنز مأمور تهیه نقشههای اجرایی ساخت کارخانهٔ ما در ایران شدند آنها باید مشخصات ماشین آلات موردنیاز را هم به ما میدادند که قبلاً علامیر آنها را قیمتگذاری کرده بود. ضمناً آنها اطلاعاتی درباره چگونگی ماشین آلات مورد نیاز به دست آورده و سفارشهای لازم را به کارخانجات مختلف داده بودند.
عصر خودرو- در اوایل فروردین ۱۳۴۳ به کارخانه رسید و ما هنوز درحال ساختن کارخانه بودیم بعد از امضای قرارداد مبلغ سفارش ما به مرسدس سالیانه به بیش از پنجاه میلیون مارک میرسید و در حدود چهار میلیون مارک هم هزینه میشد، برای خرید پرس، قالب و اتاق رنگ و دستگاههای جوشکاری و انواع مختلف نقطه جوش و ماشین آلات تراش آهن، قطع کن و ابزارهای بسیار دیگر که باید از خارج می. آوردیم به این ترتیب، سفارشهای ما در مدت دو سال به بیش از صد میلیون مارک میرسید
عصر خودرو- با مدیران کارخانهٔ ماگیروس دویتس صحبت کرده بودم و آنها از خدا میخواستند نمایندگی شرکت را در تمام خاورمیانه به من واگذار کنند به این ترتیب یک روز به اتفاق علامیر از کارخانهٔ ماگیروس دویتس دیدن کردیم بالاترین مقامات آن کارخانه استقبال بی نظیری از ما کردند و قرار شد پیشنویس قرارداد را سه روزه آماده کنند و با تمام شرایطم موافقت کردند. این خبر به گوش مدیران کارخانه مرسدس رسید. درعین حال احمد سودآور - که تشکیلاتش با وجود مهندسان آلمانی نتوانسته بود در شش ماه دو دستگاه اتوبوس که صد درصد قطعاتش را هم وارد کرده بودند بسازد - میگفت غیرممکن است که خیامی بتواند صد درصد اتاق اتوبوس و مینیبوس را در ایران بسازد.
عصر خودرو- شبی که اجازه ساخت اتوبوس را گرفتم به اتفاق ایشان در هتل و تک پشت بار نشسته بودیم آقای سودآور پرسید فکر میکنی بتوانی اتوبوسی مثل اتوبوسهای کارخانه مانهایم بسازی؟ گفتم صد درصد، گفت ماهی یکی هم نمیتوانی بسازی، گفتم حداقل با ساختن روزانه یک دستگاه اتومبیل شروع میکنم گفت این کار بچه بازی نیست؛ اگر توانستی ماهی دو تا اتوبوس بسازی دو تا مرسدس کوپه ۳۰۰ بهت میدهم؛ گفتم اگر نتوانستم بسازم دستهایم را قطع میکنم.