عصرخودرو:این نبرد زمانی نبرد انگلیس بود با آلمانها اما امروز، تقابل آلمانها با آلمانهاست. در این نبرد، بنتلی فلایینگاسپور، مرسدس S۶۰۰ و سری دوم رولزرویس گوست رو در روی یکدیگر صفآرایی کردهاند و تنها یکی از اینها، خواستنیترین ۴در ۱۲ سیلندر دنیا برای راندن است...
به گزارش پایگاه خبری «عصرخودرو»،در نگاه اول، هر سه این ارابههای فوقلوکس و فوقمجهز، نشان قدرتمند و پرابهت جلوپنجره خود را به بخش پرمنفعت مشترکی از بازار نشانه رفتهاند. در واقعیت اما از نظر سبکشناسی، آمبیانس و جذبه، کاملا از یکدیگر متفاوت هستند. بنتلی فلایینگ اسپور یک خودرو اسپرت 5 سرنشین سنتی است که یک کابین سالخورده اما بسیار پر زرق و برق را با شاسی و پیشرانهای با قابلیتهای عملکردی بالا ترکیب کرده. مرسدس S600 در ظاهر تفاوتی با یک S300 مجهز ندارد اما لیست بلندبالای امکانات ایمنی و رفاهیاش همچون خلاصهای از انجیل فناوری است. رولزرویس گوست سری2 هم ترکیبی است از ابزار فخرفروشی و قابلیتهای دینامیکی یک اسباببازی مردانه با مهندسی بینقص. البته هر سه در یک چیز مشترک هستند و آن مصرف سوخت بیحد بالایی است که بار دیگر ثابت میکند وزن بالا، آیرودینامیک نامناسب و قدرت ویرانگر، دشمن کارآیی بهینه هستند.
با وجود فیسلیفت اخیر، بنتلی باز هم پیرترینِ این سهگانه فوقلوکسهاست و همینطور هم احساس میشود. هیکل تنومند و ورزیده طول بدنه قابلتوجه 5.299 میلیمتری Spur را محور میکند، فنربندی سفت آن بیشتر برای هندلینگ بهتر و سریع راندن تنظیم شده و از وزن 2.4 تُنی اینطور برداشت میشود که بدنه کماکان از فولاد شفیلد ساخته میشود. صندلی راننده سِفت و فاقد فرم و تنظیمپذیری بهینه است و کابین در عین اینکه بینهایت خوشساخت است، بسیار آنتیک و قدیمی احساس میشود و فاقد برخی امکانات رفاهی مدرن همچون اهرمهای تعویضدنده پشت فرمان، سامانههای همیار راننده و سیستم اطلاعات و سرگرمی امروزی استاندارد است. فلایینگاسپور خودرویی است سالخورده که به سبک خود دلبری میکند و مشخصا بسیار با شخصیت و با کلاس است اما در بخشهایی فراتر از کروم، چرم و چوب ضعف دارد. S600 با قیمت کمتر، ارائهدهنده امکاناتی گستردهتر، سواری بسیار بسیار نرم و راحت و فضای کابین بهمراتب بیشتری است. اما کمتر خودرو لوکسی را میتوان یافت که بتواند تندی این بنتلی سیاهپیکر و بدسیرت فاصله A تا B را تخته کند.
در بزرگراه از S کلاس راحتتر میتوان سواری سِفت و سخت و سریع گرفت. پهن پیکر و پایدار است و همواره تحت کنترل، حتی هنگام عبور از روی سطوح سنگفرش و سطوح زبر هشداردهنده در تقاطعها و گذر از پیچهای تند لغزنده. پشت فرمان دوپره زشت و بدقواره این مرسدس با کروزکنترل تطبیقپذیر دارای قابلیت ترمزگیری خودکار، هدایت خودکار در لاین مسیر، سیستم دید در شب و سامانه موسوم به کنترل جادویی بدنه پشتیبانی میشوید که مورد آخر، با استفاده از 3 دوربین سطح مسیر را کنترل میکند و با توجه به آن، برای ارائه بهترین و راحتترین سواری ممکن وضعیت فنرهای فولادی و دمپیرهای تطبیقپذیر را تنظیم میکند.
S600 با پهنایی مشابه با فلایینگاسپور، دارای کابینی گسترده است و صندلیهای مجهز و راحتی دارد. پارک خودرو اگر بخواهید، کاملا خودکار است و قابلیت گرمایش سطوح برای رودریها و کنسول میانی نیز وجود دارد. سیستم نورپردازی هوشمند کابین نیز از نظر تنوع، محدوده و پاسخگویی، سرتر از دیگر رقباست. درضمن، این مرسدس در عین اینکه فوقالعاده راحت و ایمن است، بهطور ستودنی، درگیرکننده نیز هست.
شاید کمی دور از انتظار باشد اما از گوست سری2 رولزرویس هم میتوان چنین تعریف و تمجیدهایی را داشت. دلیل هم Dynamic Drive Package آپشنالی است که به طرز شگفتانگیزی خوب با چرخهای 19 اینچی پوشش یافته با تایرهای زمستانی گوست این رقابت کار میکند. تمام آنچه که این دقت به مراتب بیشتر و دُز اضافی چسبندگی به مسیر را در این گوست تزریق کرده عبارتند از سیستم فرمانی سریعتر با کاور باریکتر غربیلک فرمان، تجدیدنظر در فنربندی چهارچرخ، اجزای سِفتتر سیستم تعلیق عقب و ضربهگیرهای از نو کالیبره شده. آن اندک ضعف و کِسِلی مدلهای پیش از فیسلیفت گوست در مسیرهای مستقیم کاملا محو شده و حال بهتر از تکانهای بدنه و حرکت رو به جلو یا به اصطلاح دایو خودرو هنگام ترمزگیری جلوگیری میشود. و با وجود تمام این وزن و هیبت، گوست هنگام تختگاز راندن و تحت فشار، اعتماد به نفس بیشتری به راننده میدهد. بخش دیگر بهروزرسانیهای گوست در سری دوم، چراغهای LED جدید جلو با فلاشرهای یکپارچه هستند. در کابین هم غیر از صندلیهای دربرگیرندهتر، تقریبا تغییر دیگری اعمال نشده پس مجموعه نشانگرهای پشت فرمان کماکان به جای یک دورسنج کاربردیتر، نشانگر گیجکننده «ذخیره قدرت» را در خود دارد.
در ادامه با صرفنظر از بزرگراههای سریع اما پر از دوربین کنترل سرعت، راهی جادههای فرعی پر پیچ و خم کوهستانی شدیم تا در شرایطی چالشبرانگیزتر عیار واقعی مجموعه محرکه این سه را بسنجیم. هر جا که پیچهای تنگ و سربالاییهای تُند در مسیر ظاهر میشوند، فلایینگاسپور به عنوان حکمران شکستناپذیر این جمع ظهور میکند که البته تعجبی هم ندارد چراکه تنها خودرو چهارچرخ متحرک این رقابت است. این مزیت ایمنی فعال باعث میشود تا این B بالدار از نظر کشش و چسبندگی به مسیر به واقع شکستناپذیر باشد. به این اضافه کنید 800 نیوتن متر گشتاور ویرانگری را که از نیروگاه W12 6.0لیتری حاصل میشود؛ کاملا مشخص است که چرا آرام آرام محو شدنِ سرخیِ چراغهای عقب فلایینگاسپور در افق، کابوس S600 و گوست در این نبرد بوده. وظیفه توزیع این نیروی چرخشی عظیم بر عهده یک گیربکس 8 سرعته خودکار است که البته فاقد اهرمهای تعویض استاندارد پشت فرمان است؛ این مشخصه بیشک در کنترل حرکت در سرازیریهای سریعی که حتی ترمزهای کامپوزیت بیحد قدرتمند هم تحت فشار آن به جلز ولز میافتند، میتواند بسیار کارآمد باشد.
با وجود Dynamic Driving Package، سوار رولزرویس هم که باشید، یک آهنگ حرکت تفریحیتر را ترجیح میدهید؛ مخصوصا در این جمع. درصورت فعال بودن ESP، بهصورت خودکار خیلی زود تعادل خود را حفظ میکند تا لیوانهایی که احیانا روی مینی میزهای پشتی صندلی هستند، سر جای خود بمانند. اما با غیرفعال شدن ESP، احساس میکنید دارید تایتانیک در رودخانهای تنگ و نهچندان مستقیم مانور میدهید. همانطور که کسی با کفش ورنی و پالتو بلند به تن در دو 10گانه شرکت نمیکند، اصلا منطقی نیست با رولزرویس از این شیطنتهای مخصوص خودروهای اسپرت انجام دهید.
بنتلی اگرچه روی کاغذ، ارباب گشتاور است در این رقابت اما شاید این عنوان بیشتر برازنده رولزرویس باشد. به محض اینکه مسیر تنگتر و تنگتر میشود و پیچها، تندتر، آهنگ حرکت پابرجاتری به خود میگیرد. گوست روی موجی از 780 نیوتن متر گشتاور بیشینه سوار است که در دور بسیار پایین 1.500 در دسترس راننده قرار میگیرد، با آغوش باز پذیرای فرمانگیری تدافعی و هر نوع شدت گاز است و حتی با به کارگیری از سیستم ناوبری از تغییر دندههای غیرضروری پرهیز میکند. در این خودرو، بیشتر از دو خودرو دیگر سبک سواری آرام و موقر همراه میشود با راحتی کامل و جدایی باشکوه از محیط بیرون.
همچون W12 بهکار رفته فلایینگاسپور و V12
6.6 لیتری زورچپان شده زیر کاپوت گوست، پیشرانه V12 6.0 لیتری که قوای محرکه S600 را تامین میکند، مجموعه آنچنان جدیدی نیست و در اصل بازمیگردد به V12 5.5 لیتری مرسدس که اولین بار سال 2002 روی مایباخ 57 به نمایش درآمد. این واحد توئینتوربو با 530 اسب بخار قدرت، روی کاغذ در برابر 571 اسب بخار قدرت گوست و یا بهمراتب بیشتر از آن، 625 اسب بخار قدرت بنتلی، حرفی برای گفتن ندارد اما با بیشینه گشتاوری برابر با 830 نیوتن متر بیشینه گشتاوری که تحت فرمان دارد، این مرسدس به مراتب سبکوزنتر به هیچ عنوان تنبل و کُند نیست. در واقع شتاب صفر تا 100 این اشتوتگارتی باشخصیت، برابری میکند با شتاب 4.6 ثانیهای جِنتلمن اهل کرو و 0.3 ثانیه سریعتر است از اشرافزاده گودوودی. حداکثر سرعت S600 و گوست بهصورت الکترونیکی محدود است به تنها 250 کیلومتر در ساعت اما تفنگدار سوم این رقابت، هر جا که شرایط اجازه دهد، میتواند تا 320 کیلومتر در ساعت سرعت بگیرد. سرعتهای اینچنین بالا خیلی کم ارزش بحث دارند اما هندلینگ و چسبندگی به مسیر همیشه مورد بحث قرار میگیرند و اینجاست که مرسدس گاه و بیگاه برای راحت بودن با حالت تُند و سریع، دست و پا میزند. برخلاف S63 AMG که با سامانه چهار چرخ متحرک مرسدس موسوم به 4Matic قابل سفارش است، این امکان برای S600 بهمراتب راحتتر خانواده S کلاس وجود ندارد و به همین دلیل است که ESP مدام دخالت الکترونیکی خود در وضعیت سواری را بیشتر و بیشتر میکند؛ مخصوصا وقتی S600 سعی میکند پا به پای فلایینگاسپور بتازد. واژه لوکس جنبههای بسیاری دارد که این سه تمامی آنها را با اعتماد به نفس کامل پوشش میدهند. فضای کابین؟ سخت میتوان مرسدس را در این بخش شکست داد مخصوصا در قسمت عقب که فضای گسترده پا و سر با حس خوشایند ماساژور فعال صندلیهای ترکیب شده. تجهیزات؟ در این بخش هم بیشترین امتیاز از آنِ مرسدس است که حتی برای بسیاری از امکانات و تجهیزات فِرستکلاس، درخواست هزینه اضافی نمیکند. ارگونومی؟ با کمترین اختلاف، رولزرویس الهام گرفته از بامو است که به لطف نسخه سفارشی و نسبتا ارتقایافته سیستم اطلاعات و سرگرمی iDrive بامو، پیروز این بخش میشود. کابین S600 پُر شده از دکمهها، پدهای لمسی و کنترلگرهای گردان اما درک و رمزگشایی از این هزارتو سخت است و برخی جزئیات، سوالبرانگیز هستند. احساس اوکازیون بودن؟ اگر به نژاد آلمانی ترکیب شده با مهندسی بیش از حد (مجموعه کمربندهای ایمنی خودکار با اِیربگ کمربند ایمنی برای سرنشینان عقب، عطرافشان خودکار و اینجور چیزها) علاقه دارید، مرسدس را S600 خواهید کرد. اگر حال و هوای مشخص کلوپ جنتلمنها را ترجیح میدهید، شاید انتخاب بهتر فلایینگاسپور بنتلی باشد که به زیبایی و کاملا لذتبخش ساخته و پرداخته شده. اما برای به رُخ کشیدن حضور و نفوذ، هیچ چیزی همپای هیجان درهای لولای معکوس یا به اصطلاح کالسکهای عقب گوست و در پس آنها، وسوسه نشستن بر صندلیهای راحتی آن و در کل، کابین با سلیقه و کاربردی این رولزرویس نخواهد بود.
میزان مصرف سوخت مشخصا فاکتور خرید برای این کلاس از سوپرسدانهای فوقلوکس به حساب نمیآید اما صرفنظر کردن از این فاکتور نیز نمیتواند چندان منطقی باشد مخصوصا در این سه خودرو. در حالیکه مرسدس صدی تقریبا 16 لیتر بنزین میسوزاند، مصرف سوخت گوست در هر 100 کیلومتر سواری ترکیبی در شرایط واقعی به 19 لیتر هم میرسد. از این دو پراشتهاتر، بنتلی است با 20 لیتر و نیم بنزینی که در هر 100 کیلومتر میسوزاند! البته لازم به ذکر است که مصرف سوخت در سواریهای سرعتی و تحت فشار به این رقمهای غیرقابل باور رسیده و در آزادراههای پر از دوربین کنترل سرعت، احتمال آن میرود که تا 50 درصد بهبود یابند.
اما بهبود لیست قیمت این سه کار به مراتب سختتری است. ارزانقیمتترین خودرو این رقابت، البته اگر بتوان صفت ارزانقیمت را برای آن بهکار برد، S600 مرسدس است با برچسب قیمت 140.615 پوند. فلایینگاسپور بنتلی در مدل پایه 153.300 پوند قیمت خورده اما چرخهای غولپیکر، سانروف، چرم گرانقیمت، سیستم سرگرمی سرنشینان عقب و ترمزهای کربن-سرامیکی را که به آن اضافه کنید، این رقم به راحتی به نزدیکیهای 195 هزار پوند میرسد. میماند گوست که مدل پایهاش در نمایندگیهای رولزرویس قیمت 216.864 پوندی دارد اما قیمت مدل رقابت این هفته نزدیک به 286 هزار پوند است. در نظر داشته باشید که 82 درصد مشتریهای رولزرویس، گوست خود را تقریبا تا همین حد سفارشی سفارش میدهند.
برای اطمینان از اینکه این موتورهای 12 سیلندر، از جمله کملرزشترین و نرمترین پیشرانههای حال حاضر بازار هستند، به آزمون سکه متوصل شدیم به این ترتیب که یک سکه را بهصورت ایستاده روی هر یک از این پیشرانهها در حالت روشن و البته، خلاص، قرار دادیم؛ سکه روی هر سه پیشرانه به صورت ایستاده باقی ماند. اسپرتیترین پیشرانه این رقابت اما W12 بنتلی است، درست مثل خودرویی که قوای محرکهاش را تامین میکند. طنین این پیشرانه حجیم هنگام سبقت گرفتن کمی زمخت، در حالت تخت گاز، خشن و در گاز خوردنهای عادی، بسیار بلند به گوش میرسد. این موتور ساخت بریتانیا که البته اولین بار سال 2002 روی فولکسواگن پایتون استفاده شد، تمایل به دور گرفتن دارد و آماده عکسالعمل است اما برای ارائه حداکثر قدرتش، باید تا 6.000 دور در دقیقه سرعت بگیرد. ردلاین دور موتور این پیشرانه همچون واحد 6.0 لیتری مرسدس، در 6.200 دور در دقیقه تعریف شده اما تشابهات این دو همین جا به پایان میرسد چراکه حداکثر قدرت پیشرانه S600 در محدوده قابل دسترستری از دور موتور (4.900تا 5.300 دور در دقیقه) ارائه میشود. پیشرانه V12 اختصاصی گوست که در مونیخ توسعهیافته و ساخته میشود، برای ارائه حداکثر قدرتش، نیاز دارد تا 5.250 دور در دقیقه سرعت بگیرد. گیربکس 7 سرعته اتصال یافته به این پیشرانه با نرمی بینظیری کار میکند اما این مزیت به واسطه عدم بهرهمندی آن از اهرمهای تعویض پشت فرمان و آپشن برنامهریزی حالت سواری رنگ میبازد.
در S600 مثلا نه تنها میتوانید با اشاره نوک انگشتان خود دنده عوض کنید، بلکه میتوانید حالت تعویض آن را بهطور مثال روی حالت Dynamic نیز قفل کنید. در این بین فلایینگاسپور تنها خودرو مجهز به گیربکس 8 سرعتهای است که یک نسبت دنده اضافی و سودمند را برای تقسیم بهتر گستره دور موتور و محدودههای سرعت ارائه میدهد.
انتظار یک سواری راحت و بیدردسر، پیشرانههای بیزحمت و پیکربندی با کفایت سیستم تعلیق را داشتیم و دقیقا به همینها رسیدیم؛ البته با درجه ای تفاوت در هر یک از خودروها. اما آنچه که ما را شگفتزده کرده، قدرت ترمزگیری این جمع بود که همگی از دیسک ترمزها و کلیپِرهای غولپیکر بهره میبرند. فلایینگاسپور این رقابت که سوار بر چرخهای 21 اینچی پوشش یافته با تایرهای تابستانی از دیسکهای کربن-سرامیکی آپشنال بهره میبرد، در بالاترین سرعتها، انرژی جنبشی را با ترکیبی از کاهش شتاب سریع و احساس بیشتر و بیشتر پدال، بدون کوچکترین محو شدن ترمزها، در هم میکوبد.
حاصل 300 کیلوگرم برتری وزنی S600، طی کردن مسافت کمتر تا توقف کامل و کاهش زمان عکسالعمل بوده. حتی رولزرویس که آشکارا تمرکز بیش از حد بر ظاهر و به صفر رساندن صدای نفوذی به کابین دارد، از توان و تعادل ترمزگیری بسیار بالایی بهره میبرد. همچون فرمان سبک و نرمی که با 2 انگشت دست هم قابل کنترل است، پدال ترمز تنها دو نیش ترمز برای انتقال نیروی ترمز نیاز دارد.
دیگر نقطه قوت مشترک این سه خودرو عظیمالجثه و نیرومند، پایداری هدایتی بیخطای آنهاست.
هر سه این سدانهای فوقلوکس در برابر تندبادهای جانبی، آب و هوای نامساعد و تغییرات ناگهانی سطح مسیر، کاملا ایمن هستند. گذر سریع از پیچها هم به ندرت مشکلساز میشود اما این کاروان موتوری 6 سیلندر ما سر هر پیچ مجبور به کاهش سرعت جدی بود، درست مثل یک قطار سریعالسیر سهتکه.
حتما میپرسید با تمام این اوصاف، نتیجه چه میشود و کدامیک پیروز این رقابت هستند؟ عقل و منطق بنز را انتخاب میکند. S600 با اختلاف بسیار، هوشمندترین سدان فوقلوکس بازار است، ارائهدهنده گسترهای بیرقیب از امکانات ایمنی و رفاهی است، خودرویی است درگیرکننده برای سواریهای سریع در بزرگراه و با تمام اینها آنقدر ارزانقیمتتر از دیگر رقبای خود هست که با اختلاف قیمت آن، بتوانید یک ویلای دلباز کنار دریا هم خریداری کنید. چند شخصیتیها احتمالا مجذوب فلایینگاسپور میشوند که در اصل، دو خودرو است در قالب یک خودرو: یک کوپه اسپرت 4در خوشچهره و شیک که از نظر ژنتیکی با کوپه به مراتب تنومندتر Continental GT Speed نسبت دارد و یک ترکیب ناب از کاراکتر و مهارت ساخت بریتانیایی مخصوص افرادی که XJR جگوار را زیادی عادی و ایندنیایی حساب میکنند. قلب و احساس اما بیتردید دست به سوی سوئیچ گوست دراز میکند. چرا؟ به این خاطر که اگر میخواهید بهترینِ بهترینها باشید و باکلاسترین و توچشمترین، باید سوار بر خودرویی باشید که بیشتر از هر خودرو دیگری به چشم میآید و بیشترین دلیل را برای خشم و نفرت به طبقه زحمتکش جامعه میدهد. و احتمالا مقبولیت عمومی مشکلی برایتان خواهد بود مگر اینکه اسمتان ولادمیر پوتین باشد. پس آخر کار شاید بهتر باشد 4 سیلندر از این 12 سیلندر کم کنید و مثلا Flying Spur V8 و یا S600 4Matic را انتخاب کنید. اما شما آقای رئیس جمهور، رئیس شمایید. فقط بفرمایید رولزرویستان چه رنگی باشد؟!