فونیکسریمکسبهتام

سوپر اسپرت به سبک یانکی‌ها

بررسی تاریخچه تلاش آمریکایی‌ها برای ساخت ابر‏خودروها

عصرخودرو: تقریباً ۶ دهه از اولین تلاش آمریکایی‌ها برای ساخت چیزی که امروزه به عنوان سوپراسپرت می‌شناسیم، می‌گذرد. در این مدت اما تقریباً تمامی خودروهایی که تحت عنوان سوپراسپرت یا حتی اسپرت توسط آمریکایی‌ها تولید شده‌اند از طرف رقبا و متخصصان و منتقدان اروپایی به نداشتن هندلینگ و فرمان‌پذیری کافی و همچنین امکان رقابت با رقبای برتر اروپایی در پیست‌های پر پیچ و خم متهم شده‌اند. همین سبب شده است تا هرگاه خودروسازی آمریکایی خودرویی برتر و جدید را معرفی کند، برای نشان دادن توانایی‌های آن محصول برچسب «با توانایی‌های اروپایی» را حداقل در تبلیغات و تست‌های مهم بر پیشانی آن بزند. اما با گذشت این ۶ دهه هنوز هم خودروهای اروپایی و حتی ژاپنی از نظر هندلینگ برتری محسوسی نسبت به رقبای آمریکایی دارند.

بررسی تاریخچه تلاش آمریکایی‌ها برای ساخت ابر‏خودروها
نسخه قابل چاپ
جمعه ۱۰ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۴:۱۹:۰۸

    به گزارش پایگاه خبری «عصرخودرو»، در این مطلب خلاصه‌ای از تلاش یانکی‌ها برای ساخت سوپراسپرت‌ها خواهیم خواند.

    آغازی نه چندان درخشان
    پس از جنگ جهانی دوم، خودروسازان قدرتمند آمریکایی برای تسخیر بازار بزرگ داخلی خود به سمت تولید خودروهای لوکس، بزرگ و نیرومند رفتند. در جهت عکس خودروسازان اروپایی که اکثراً وضع مناسبی نداشتند در فکر ساختن خودروهای اقتصادی، سبک و خودروهای اسپرت کوچک بودند. همین اختلاف نظر سبب شد تا در میانه دهه 50 خودروهایی همانند مرسدس بنز 300SL، جگوار XK120 پدید آیند که به دلیل ساخته شدن برپایه خودروهای مسابقه‌ای موفق و فلسفه اروپایی، از هندلینگ و عملکرد بی‌نظیری برخوردار باشند. این خودروها و خودروهای اسپرت سبک اروپایی همانند MG TC و تریومف سری TR به مذاق آمریکایی‌ها خوش آمدند و کم کم جای خود را در دل آمریکایی‌ها باز کردند. همین سبب شد تا خودروسازان آمریکایی که با سرعت هرچه تمام به سمت موفقیت و پیروزی پیش می‌رفتند رفته رفته احساس خطر کنند و به فکر ساختن خودروهای سریع و سبک بیفتند. شاید بتوان اولین تلاش واقعی آمریکایی‌ها در این وادی را شورولت کوروت دانست؛ خودرویی که در سال 1953 و برپایه نمونه مفهومی نمایش داده شده در نمایشگاه موتورما سال قبل ساخته شده بود و هدف از ساخت آن رقابت با رقبای سرسخت اروپایی بود. اما کوروت با بدنه فایبرگلاسی و پیشرانه 6 سیلندر 150 اسبی خود نه تنها نتوانست از پس رقبای اروپایی خود برآید، بلکه در سال بعد با رقیبی جدی یعنی فورد تاندربرد مواجه شد. با آنکه تاندربرد از نظر فلسفه طراحی با رقبای اروپایی خود تا حدی در تضاد بود، اما دقیقاً همان چیزی بود که بازار آمریکا کم داشت. تاندربرد یک اسپرت نیرومند با پیشرانه V8 بود که حسی از نرمی و سنگینی را به راننده القا می‌کرد. پس از آن بود که کوروت هم تغییر چهره داد و به سمتی پیش رفت که تاندربرد پایه‌گذاری کرده بود. روند آمریکایی بودن کوروت تا اواسط دهه 80میلادی ادامه یافت. در همین دوران بریگز کانینگهام، ثروتمند آمریکایی به دنبال ساخت خودرو رویایی خود رفت. برای این کار دست به دامان استودیوهای طراحی ایتالیا شد و با بهره‌گیری از پیشرانه‌های نیرومند V8 ساخت کرایسلر، رقیبی برای خودروهای سریع اروپایی طراحی کرد. با آنکه این خودرو از نظر ایده‌های اولیه ساخت و طراحی دست کمی از امثال مرسدس 300SL نداشت، اما به دلیل ضعف‌های جدی در زمینه کیفیت ساخت و همچنین هندلینگ نتوانست در حد و اندازه‌های رقبای اروپایی خود ظاهر شود.

    دوران عضله و پس از آن
    در ابتدای دهه 60 میلادی، خودروسازان آمریکایی خودروهایی نیرومند را به بازار معرفی کردند که به تدریج و خصوصاً پس از عرضه پونتیاک GTO به خودروهای عضلانی (Muscle Cars) مشهور شدند. این خودروها در حقیقت سدان‌ها و خودروهای کوپه معمولی بودند که به پیشرانه‌های فوق‌قوی مجهز شده بودند. این به معنای قیمت پایین و عملکرد بی‌نظیر بود، اما این عملکرد بی‌نظیر در حقیقت به شتاب عالی آن هم در خط مستقیم محدود می‌شد؛ چرا که شاسی این خودروها اکثراً بسیار ابتدایی و ساده بودند و پیچیدگی‌های رقبای روز اروپایی را نداشتند. همچنین به دلیل استفاده از گیربکس‌های اتوماتیک و نه‌چندان کاربردی با ضریب دنده‌های نامناسب و عدم رعایت برخی اصول آیرودینامیک به حداکثر سرعتی بسیار پایین‌تر از رقبای اروپایی خود قناعت می‌کردند. با آنکه خودروهای گران‌قیمتی همانند فراری، لامبورگینی، مزراتی، مرسدس بنز، جگوار، استون مارتین و پورشه عملکردی به‌مراتب بهتر از خودروهای عضلانی آمریکایی داشتند، اما مردمان آمریکا از این خودروها رضایت کامل داشتند و این رضایت به حدی بود که فروش بالایی نصیب این خودروهای ارزان و فوق‌سریع می‌شد. اما این روند تا اوایل دهه 70 ادامه یافت. پس از بحران نفتی اوایل دهه 70 و افزایش شدید قیمت بنزین، آمریکایی‌ها رفته رفته به سراغ خودروهای ارزان و کم‌مصرف ژاپنی و اروپایی رفتند و بدین ترتیب دوران طلایی ماسل‌کارها تمام شد. پس از آن بود که خلئی نسبتاً عمیق در میان خودروسازان آمریکایی احساس شد. آمریکایی‌ها که زمانی دم از خودروهای نیرومند 8 سیلندر 500 اسبی می‌زدند، در بهترین حالت تنها می‌توانستند به کوروت 200 اسبی و پونتیاک ترنزام 300 اسبی قناعت کنند. در این مدت اما شکل کلی سوپراسپرت‌های اروپایی تغییر کرده بود. دیگر همه به دنبال خودروهای موتور وسط بودند و دوران طلایی GT‌های موتور جلو لوکس و فاخر اروپایی تمام شده بود. با آنکه هیچ محصولی از آمریکا در این کلاس قرار نمی‌گرفت، اما مفهومی‌های متعددی از کوروت به نمایش درآمده بودند که در آنها پیشرانه خودرو در وسط قرار گرفته بود. این وضعیت گنگ تا اواسط دهه 80میلادی ادامه یافت.

    بازگشت آمریکایی‌ها به صحنه
    علاوه بر ورود نسل جدید کوروت (نسل چهارم) در سال 1984 با طراحی اروپایی (المان‌هایی شبیه به پورشه 944) و تکنولوژی نسبتاً پیشرفته، هنوز هم جای خالی یک ابرخودرو در میان تولیدات خودروسازان آمریکایی حس می‌شد. در سال 1988 لوتوس که در آن زمان زیرمجموعه‌ای از جنرال موتورز بود، با همکاری کمپانی مادر پیشرانه‌ای را بر پایه پیشرانه سنتی 5.7 لیتری شورولت (معروف به 350 اینچ مکعبی) تولید کرد.
    این پیشرانه با 4 سوپاپ در هر سیلندر و طراحی بهینه، در بهترین حالت 415 اسب بخار تولید می‌کرد. در کنار این گیربکس 6 دنده دستی جدیدی طراحی شد و این مجموعه روی کوروت ZR1 نصب شد. علاوه بر این سیستم‌های پایداری و ضد هرزگردی پیشرفته‌ای برای کوروت در نظر گرفته شد. حاصل کار خودرویی با حداکثر سرعت 292 کیلومتر در ساعت و شتاب صفرتاصدی در حدود 4.5 ثانیه بود که دست‌کمی از رقبای قدر اروپایی خود نداشت.
    بدین ترتیب تا حدودی رویای آمریکایی‌ها برای ساخت سوپراسپرت ملی تحقق یافت. اما هنوز هم خبری از ابرخودرو موتور وسط نبود. پس از کوروت هم وایپر با روح شلبی کبرا ظهور کرد که چیزی مابین یک سوپراسپرت ابتدایی و یک ماسل‌کار وحشی محسوب می‌شد. در کنار این آمریکایی‌ها هنوز هم در مفهومی‌های خود رویای تولید سوپراسپرت موتور وسط را می‌پروراندند. این رویا در سال 1990 با عرضه وکتور حقیقت یافت.

    درخششی کوتاه و دوران پس از آن
    در سال 1978 جرالد ویگرت از جنرال موتورز
    استعفا کرد تا به ایده خود برای ساخت سوپراسپرت موتور وسط تماماً آمریکایی
    جامه عمل بپوشاند. این ایده که در نهایت در سال 1984 با نمایش پیش‌نمونه
    W2 عملی شد، با کمک جمعی از مهندسان هوافضا و سازمان‌هایی همانند NASA شکل
    گرفته بود. اما به دلیل مشکلات فنی متعددی که ابر خودرو وکتور به آن دچار
    بود، اتمام پروژه و تکمیل خودرو تا سال 1989 طول کشید. مشکلاتی همانند
    ناپایداری آیرودینامیکی، عدم تحمل گشتاور توسط گیربکس و شکسته‌شدن بخش
    شیشه‌ای سقف از جمله این مشکلات بودند که در نهایت با تست‌های متعدد و
    مدل‌سازی‌های فوق پیشرفته رایانه‌ای رفع شدند. در نهایت در سال 1990 وکتور
    W8 TwinTurbo با قیمتی نجومی در حدود 400 هزار دلار عرضه شد. به دلیل قیمت
    بالا تنها 19 نمونه از این خودرو ساخته شدند. با آنکه وکتور یک ابرخودرو
    واقعی و تماماً آمریکایی محسوب می‌شد، اما هنوز هم ایراداتی به آن وارد
    بود. بسیاری استفاده از یک گیربکس 3 دنده اتوماتیک را در شأن یک سوپراسپرت
    نمی‌دانستند و از هندلینگ آن به طور کامل راضی نبودند. اما در هر صورت قبح
    ساخته شدن یک سوپراسپرت آمریکایی توسط آمریکایی‌ها شکسته شده بود. وکتور
    توسط شرکت اندونزیایی مگاتک (چند ماه پس از آنکه این شرکت لامبورگینی را
    نیز خریده بود) خریداری شد. محصول جدید وکتور یعنی M12 که در تیراژی اندک
    تولید شد در حقیقت تلفیقی از متعلقات فنی لامبورگینی دیابلو (پیشرانه V12
    492 اسبی و گیربکس 5 دنده دستی) و نسل قبلی وکتور یعنی W8 بود. با آنکه این
    خودرو با قیمت نسبتاً مناسبی در حدود 190 هزار دلار عرضه شده بود، اما به
    دلیل مشکلات عدیده‌ای که کمپانی با آن دست و پنجه نرم می‌کرد، در میانه راه
    ماند و به مقصد خویش نرسید. پس از قطع تولید وکتور در اواسط دهه 90، باز
    هم خط تولید آمریکایی‌ها از سوپر اسپرت‌ها خالی ماند. در ابتدای هزاره جدید
    اما نام‌های جدید و نه‌چندان شناخته‌شده‌ای پا به عرصه وجود گذاشتند. یکی
    از نام‌ها موسلر بود. موسلر با استفاده از قطعات و متعلقات فنی شورولت
    کوروت و با طراحی شاسی برپایه خودروهای لمانز ساخته شد و توانست علاوه بر
    حضوری موفق در مسابقات، چهره‌ای مناسب‌تر از یک خودرو سوپراسپرت آمریکایی
    را به نمایش بگذارد. در کنار موسلر، سالین با S7 وارد عرصه شد. سالین که
    تیونر ماستنگ در دهه‌های 80 و 90میلادی بود، توانست با استفاده از تجربیات
    کسب شده در مسابقات، ابر خودرو S7 را عرضه کند و در سال 2005 نمونه توربو
    آن با 750 اسب بخار را معرفی نماید. علاوه بر سالین، SSC (شلبی سوپرکارز)
    وارد کارزار شد. هدف این کمپانی ساخت سریع‌ترین خودرو جهان و شکست بوگاتی
    ویرون بود؛ هدفی که در نهایت با رسیدن به سرعت 414 کیلومتر در ساعت عملی
    شد. در نسل بعدی این خودرو که صرفاً معرفی شده است (Tuatara) هدف شکست
    ویرون SS و کسب دوباره تاج سریع‌ترین خودرو جهان است. علاوه بر این شرکت
    هنسی (تیونر داج وایپر و شورولت) ایده ساخت سوپراسپرتی اروپایی- آمریکایی
    سبک وزن خود را در اواخر دهه قبل عملی کرد. این شرکت با تغییر دادن شاسی
    لوتوس الیز و قرار دادن پیشرانه تقویت شده کوروت، ابرخودرویی را پدید آورد
    که شتابگیری و عملکرد آن تقریباً بی‌نظیر است. در تست‌های غیر استاندارد
    انجام گرفته، این خودرو به راحتی رکورد حداکثر سرعت ثبت شده توسط ویرون SS
    را شکست.



    کرمان موتوراکستریم